این قافله از صبح ازل، سوی تو رانند
تا شام ابد نیز به سوی تو روانند
سرگشته و حیران، همه در عشق تو غرقند
دلسوخته، هر ناحیه بی تاب و توانند
بگشای نقاب از رخ و بنمای جمالت
تا فاش شود آنچه همه در پی آنند
ای پرده نشین در پی دیدار رخ تو
جانها همه دل باخته، دلها نگرانند
در میکده، رندان همه در یاد تو مستند
با ذکر تو در بتکدهها پرسه زنانند
ای دوست، دل سوختهام را تو هدف گیر
مژگان تو و ابروی تو، تیر و کمانند